نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: نمیدونم چی کار کنم

5958
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    45824
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    نمیدونم چی کار کنم

    سلام به همه.
    من ۱۷ سال پیش با یه مرد اروپایی که ۱۲ سال ازن بزرگتر بود ازدواج کردم، ازدواجم با عشق نبود حداقل از طرف من، بیشتر به خاطر آمدن بود، و وقتی امدم فنر میکردم میتونم به خودم کمک کنم و ادامه بدم، ولی متاسفانه یه مسائلی هم از طرف ایشون پیش پیامد که باعث میشد حس های من ضعیفتر بشن، و هر بار که تلاش میکردم با یه اشتباه از طرف شوهرم بی‌نتیجه میموند، بچه ها من خیلی تلاش کردم که زبان این کشور رو یاد بگیرم تا بتونم که راحتر احساساتم رو بیان کنم ولی اشتباهاتی میکرد که دل منو میشکنوند، خیلی روزهای زندگیم رو تو تنهایی توی توالت گریه میکردم که خدایا چی کار کنم ، خودم قبول کردمش امدم الان چی کار کنم، اشتباه کردم و فکر میکردم گذشت زمان بهم کمک میکنه دو تا بچه امد توی مدت ۴ سال زندگی، البته من خیلی تلاش میکردم برای حفظ زندگی که خودم قبولش کرده بودم و فکر میکردم درست میشه. راه برگشت نداشتم یا شاید کم سن بودم و خودم میترسیدم از اینکه جدا بشم و برگردم ۱۲ سال کوچیکتر هستم از شوهرم، هی با خودم میگفتم شاید بهتر بشه، اهل مسافرت و اینکه بیاد و بگه چمع کنید بریم بیرون بچرخیم نیست کلن نه هیجانی و چیزی که بتونه بهم شور و هیجان بده نداشت، با خانواده های دیگه هم ارتباط خاصی نداریم چون این تو جمعهای ایرانی که هستیم نمیتونه همصحبت باشه به دلیل اینکه اکثرن ایرانی حرف میزنن و هر از گاهی به خاطر شوهرم به زبان اینجا برمیگردونه کلن رفت وامدهامون خیلی کم و انگیزه هست.. الان بچه ها ۱۴ ساله و ۱۰ هستن ، ارتباط خاصی با بچه ها نداره مثلا تفریح پسرانه با پسرمون. کلن زندگیمون با سردی و یکنواختی داره میگذره، و من تو این ۵ سال آخر دلم خواست یه جوری بشه که من بتونم برم از این زندگی تمام سالهای جوونیم رو بدون عشق گذروندم دیگه جون نمونده برام . الان ۴۰ ساله شدم ۱۷ سال گذشته شوهرم ۵۲ سالشه ، زیادم دوست نداره با من و بچه ها بیاد ایران، هر دفعه خودم با بچه ها میام ایران. مردی نیست که الان آزاری داشته باشه ولی تو سالهای اولیه خیلی اذیت و آزار شدم از نظر احساسی، هیچی توی من باقی نموند که بخوام به خاطرش امید داشته باشم، الانم دیگه خودش شاید میدونه سنش بالا رفته بدون من نمیشه ، ولی من تو این چند سال توی دعواهامون بهش گفتم که بچه ها بزرگتر بشن میرم، حسرت اینکه با همزبون خودم باشم توی من بیشتر و بیشتر شد، سال پیش ایران که امدم با کسی آشنا شدم و دیوونه شدم و با تمام وجودم دلم خواست باهاش ادامه بدم ، از اینور دنیا باهاش ادامه دادم الانم خیلی دلم میخاد که بتونم باهاش زندگی کنم، از شوهرم خواستم جدا بشیم، الان برگه های درخواست رو دادیم رفته، اینم شروع کرده دنبال خونه میگرده، اما یه چیزی که هست شروع کرده بیش از حد مهربون شده، هیچی هم از وسایل خونه نمیخاد ببره ، میگه همه چیز مال شما من برای خودم تهیه میکنم، مهربونی میکنه نمیزاره من پولی از خودم خرج کنم، نمیدونم اینجوری میکنه تا که ازش بخام نره و بمونه، دیگه نمیدونم چی کار کنم دلم براش میسوزه، ولی این وسط گیر کردم مثل روانی ها شدم ، همش گریه میکنم ، نمیدونم چی کار کنم اگه بخام باهاش ادامه بدم باید تا آخر عمرم به عشق و احساس فکر نکنم و مثل رباط باهاش باشم، میترسم دوباره چند وقت بگذره و من دوباره پشیمون بشم و بگم میخام تموم بشه، نمیدونم چی کار کنم اون کسی که تو ایران دارم خیلی دوسش دارم ، خواهش میکنم راهنماییم کنید، دیوانه سرگردانی شدم که دارم نابود میشم، روحم خسته شده، و هیچ حسی به هیچ چیزی ندارم .

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : نمیدونم چی کار کنم

    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما دقت کنید که در این مسیر شما سالها شناخت نسبت به همسرتان دارید و بهتر است به شناختی که دارید اعتماد کنید چون در این مسیر نمی توان تنها بر مبنای دلسوزی پیش رفت و بهتر است در کنار احترامی که برای خودتان و ایشان قائل هستید به این موضوع توجه کنید که معیارهایی که برای زندیگ مشترک دارید با تجربه ای که با ایشان داشته اید همخوانی دارد یا خیر ؟ در کنار این مورد موضوع با اهمیت این است که چند درصد از این تصمیم گیری برای جدایی به ارتباطی که با یک فرد دیگر دارید بر می گرد چون این موضوع می تواند بر جدایی شما تاثیر گذارد و بعد از ازدواج در صورت مواجهه نشدن با شرایط مورد نظرتان در این رابطه ممکن است که با مشکلاتی روبرو شوید پس بهتر است که بدون در نظر گرفتن حضور این اقا در مورد ادامه زندگی خود تصمیم گیری کنید .
    اینکه همسر شما در زمان فعلی احساسی تر برخورد می کنند خب نمی تواند تضمین کننده این باشد که ایشان تصمیم به تغییر گرفته اند و در این زمینه بهتر است با توجه به سردگمی که شما دارید قبل از تصمیم گیری نهایی برای جدایی با همسرتان زوج درمانی را تجربه کنید تا در این مسیر با شناخت بهتر شرایط خودتان و فرد مقابل در این مسیر تصمیم گیری کنید .
    با توجه به اینکه در کشور دیگری زندگی می کنید بهتر است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید و در صورتی که تمایل به ارتباط با روانشناس ایرانی دارید می توانید در اسکایپ از مشاوران کانون مشاوره ایران با ای دی ستاره ایرانیان ارتباط برقرار کنید .

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    45824
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چی کار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ravanshenas-therapy نمایش پست ها
    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما دقت کنید که در این مسیر شما سالها شناخت نسبت به همسرتان دارید و بهتر است به شناختی که دارید اعتماد کنید چون در این مسیر نمی توان تنها بر مبنای دلسوزی پیش رفت و بهتر است در کنار احترامی که برای خودتان و ایشان قائل هستید به این موضوع توجه کنید که معیارهایی که برای زندیگ مشترک دارید با تجربه ای که با ایشان داشته اید همخوانی دارد یا خیر ؟ در کنار این مورد موضوع با اهمیت این است که چند درصد از این تصمیم گیری برای جدایی به ارتباطی که با یک فرد دیگر دارید بر می گرد چون این موضوع می تواند بر جدایی شما تاثیر گذارد و بعد از ازدواج در صورت مواجهه نشدن با شرایط مورد نظرتان در این رابطه ممکن است که با مشکلاتی روبرو شوید پس بهتر است که بدون در نظر گرفتن حضور این اقا در مورد ادامه زندگی خود تصمیم گیری کنید .
    اینکه همسر شما در زمان فعلی احساسی تر برخورد می کنند خب نمی تواند تضمین کننده این باشد که ایشان تصمیم به تغییر گرفته اند و در این زمینه بهتر است با توجه به سردگمی که شما دارید قبل از تصمیم گیری نهایی برای جدایی با همسرتان زوج درمانی را تجربه کنید تا در این مسیر با شناخت بهتر شرایط خودتان و فرد مقابل در این مسیر تصمیم گیری کنید .
    با توجه به اینکه در کشور دیگری زندگی می کنید بهتر است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید و در صورتی که تمایل به ارتباط با روانشناس ایرانی دارید می توانید در اسکایپ از مشاوران کانون مشاوره ایران با ای دی ستاره ایرانیان ارتباط برقرار کنید .
    ممنونم از راهنمایی و جواب شما ، اما من تو این چند سال اخری حدود این ۵ سال اخیر تصمیم داشتم که بچه ها کمی بزرگتر شدن جدا بشم ، با خودم خیلی فکر میکنم که آیا این آشنایی میتونه مربوط باشه یا نه ، ولی بازم به این میرسم که خیلی روزها توی این ۵ سال اخری تصمیم به رفتن داشتم ولی الان که این آشنایی پیش آمده تصمیم نهایی گرفتم ، شاید چون از قبل این تصمیم رو داشتم و الان احساس میکنم که کسی هست که بهش احساسی خوبی دارم از در کنار بودنش لذت روحی میبرم حتی با قدم زدن باهاش و حتی شنیدن صداش . معدرت میخام که خیلی صریح میگم اما اینا جزو احساسهایی که من دارم و متاسفانه توی این ۱۷ سال با همسرم نداشتم ، همسر من حتی یه شب با من قدم نزدن توی این ۱۷ سال ، سالها تنها برای ورزش و پیاده روی خودم رفتم و یک بار نخست که همراهم باشه. و وقتی من اعتراضی کردم فقط میگه حوصله نداره ترجیح میده از کار که میاد دوش بگیره و تی وی ببینه. اینا شاید خیلی مهم نباشن از نطر دیگران ولی سفر نرفتن و نداشتن دوستان خانوادگی و همین مسائل توی تمام این سالها منو خسته کرده و احساس پوچی کردم البته اوایل زندگی هم خیلی بی انصافیها کرده که تمام امروز من به همون موقع ها هم برمیگرده، ولی گفتم چون خودم در انتخابش نقش داشتم به خودم خیلی فشار اوردم و فکر کردم باید ادامه بدم البته اطرافیان هم بی نقش نبودن، الان بدترین روزهای زندگی رو دارم تجربه میکنم و فکر میکنم اگر همون روزهای اول این جدایی انجام می‌شد من الان تو این شرایط نبودم حتی خودش و بچه ها هم این شرایط رو تجربه نمیکردن . خیلی حس بدی دارم که اگر باهاش ادامه بدم واین رابطه جدید رو تموم کنم، آیا یک سال دیگه دوباره به همین نقطه نمیرسم ،، بازم بخام تموم کنم ،دارم دیوونه میشم اینجا پیش روانشناس رفتم هیچ درمون دردی برام نشد حرف زدن . فکر و خیال داره عذابم میده که اگر بمونم آیا میتونم ادامه بدم ، چون بازم میشه داستان موندنم در ۱۷ سال پیش ، و اگر بمونم چون باز خودم انتخاب کردم بمونم پس باید به همین روش ادامه بدم ولی احساس میکنم توی این چند سال آخر همش حس مهمون بودن رو داشتم که تموم میشه و در لحظه نتونستم زندگی کنم . همه این مسائل باعث میشه زود از کوره در برم و به بچه ها هم عصبانی بشم که بعدش خیلی پشیمون میشم و از خودم بدم میاد که ای کاش بمیرم تا بقیه از دستم راحت بشن .

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : نمیدونم چی کار کنم

    سلام مجدد به شما
    ببین عزیزم شما حق داشتن یک زندگی در ارامش را دارید و هیچ فردی نمی تواند این حق را از شما بگیرد اما در اینجا موضوع مهم این است که به این موضوع فکر کنید که بعد از جدایی ممکن است رابطه شما با فردی که در زمان فعلی در زندگیتان حضور دارند نیز تمام شود چون نمی توان به امید ازدواج به ایشان شما را تشویق به جدایی کرد چون در هرصورت داشتن فرزند از سمت شما و شرایط اجتماعی ، خانوادگی این آقا حتی اگر مجرد نیز باشند از اهمیت برخودار می باشد و ممکن است که نتوانید باهم ازدواج کنید به همین دلیل به شما توصیه می کنیم که بدون در نظر گرفتن رابطه خود به این موضوع فکر کنید که با شناختی که نسبت به همسرتان در این همه سال بدست اورده اید تمایل به ادامه زندگی مشترک به همین سبک دارید یا خیر چون این تغییرات هیجانی نیز نمی توان دوام زیادی داشته باشد و شما براساس سالها شناخت خود از همسرتان نیاز است که در این مسیر تصمیم گیری کنید .
    بله طلاق و جدایی می تواند نگرانی و حتی ترس هایی برای شما داشته باشد اما نیاز است که شما با بررسی شرایط خود در این مسیر تصمیم گیری کنید چون این سبک از زندگی مشترک بدون پاسخ به نیازهایی که شما برایتان اهمیت دارد می تواند با فشار روحی زیادی برای شما همراه باشد و نمی توان در مسیر زندگی احساسات و نیازهای شما را نادیده گرفت .

  5. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    45824
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چی کار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ravanshenas-therapy نمایش پست ها
    سلام مجدد به شما
    ببین عزیزم شما حق داشتن یک زندگی در ارامش را دارید و هیچ فردی نمی تواند این حق را از شما بگیرد اما در اینجا موضوع مهم این است که به این موضوع فکر کنید که بعد از جدایی ممکن است رابطه شما با فردی که در زمان فعلی در زندگیتان حضور دارند نیز تمام شود چون نمی توان به امید ازدواج به ایشان شما را تشویق به جدایی کرد چون در هرصورت داشتن فرزند از سمت شما و شرایط اجتماعی ، خانوادگی این آقا حتی اگر مجرد نیز باشند از اهمیت برخودار می باشد و ممکن است که نتوانید باهم ازدواج کنید به همین دلیل به شما توصیه می کنیم که بدون در نظر گرفتن رابطه خود به این موضوع فکر کنید که با شناختی که نسبت به همسرتان در این همه سال بدست اورده اید تمایل به ادامه زندگی مشترک به همین سبک دارید یا خیر چون این تغییرات هیجانی نیز نمی توان دوام زیادی داشته باشد و شما براساس سالها شناخت خود از همسرتان نیاز است که در این مسیر تصمیم گیری کنید .
    بله طلاق و جدایی می تواند نگرانی و حتی ترس هایی برای شما داشته باشد اما نیاز است که شما با بررسی شرایط خود در این مسیر تصمیم گیری کنید چون این سبک از زندگی مشترک بدون پاسخ به نیازهایی که شما برایتان اهمیت دارد می تواند با فشار روحی زیادی برای شما همراه باشد و نمی توان در مسیر زندگی احساسات و نیازهای شما را نادیده گرفت .
    باز هم متشکرم از راهنمایی شما، ولی در این مورد که شما فرمودین که آیا من به تمایل به ادامه زندگی با همسرم به همین سبک دارم یا نه، سوال دیگه که ممنون میشم راهنمایی کنید اینه که من تمایلی به این نوع زندگی ندارم و هیچ شور و نشاطی در این سبک نمیبینم که بخواهم برا ادامه زندگی تلاشی هم انجام بدم، و تنها دلیلی که میتونه باعث ادامه زندگی به این سبک باشه ممکنه دلسوزی من به همسرم باشه که بعد از من چه اتفاقی براش پیش میاد که آیا میتونه با این شرایط کنار بیاد و اگر من بمونم این زندگی به صورت یه عادت روزمره میگذره. درسته من الان ۴۰ ساله هستم و همسرم ۵۲ ، خیلی هم از این میترسم که ۱۰ ، ۱۵ سال دیگه که ایشون سنشون بالاتر هم رفته و من تو این شرایط که حسی به زندگی ندارم نمیتونم اون عشقی که باید به همسرم توی سن بالا هست بدم ، واحساس میکنم بیشتر و بیشتر تنها میشیم هر دو تامون با وجود اینکه در کنار هم هستیم . و باز هم فکر دیگه ای میاد برام که اگر من برم و ایشون دیگه هیچ وقت کسی رو نداشته باشه توی سالهای پیری کامل تنها و بی کس چه اتفاقی ممکنه بیوفته؟،،، بارها بارها این افکار سراغم میاد بعد جواب خودم رو میدم که منم باید عشق و زندگی رو لمس کنم تجربه کنم ، پس اون هم خودش رو پیدا میکنه و اینکه سرزمین خودشه حتما کسی رو ملاقات میکنه بعد از مدتی حتما راه راحتی خودش پیدا میکنه ، ولی متاسفانه بعد از چند ساعت دوباره حس عذاب وجدان تنهایی ایشون به این فرم دوباره سراغم میاد و حالم بد میشه و تو تنهایی گریه میکنم. مثل اینکه کوله بار سنگینی رو حمل میکنم که نمیدونم چطوری و چه زمانی ازش رهایی خواهم داشت.

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    شماره عضویت
    45878
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چی کار کنم

    سلام
    یک مشکلی که وجود داره شما دارید در مورد یک آدم اروپایی و علی الخصوص آلمانی صحبت می کنید که آدمای مکانیکی و خشکی هستن
    بنظرم تو خانواده های آلمانی بیشتر تحقیق کنید و خیلی ایرانی قضیه رو نگیرید. شاید اونجا داستان بدین شکل هستش و از مشاوره های خانواده اونجا کمک بگیرید بهتر میتونن نسبت به هم نوع خودشون نظر بدن!!!
    در مورد اختلاف سنی هم تو ایران این مسائل وجود داره و حتی 20 سال اختلاف هم دارن. ولی اختلاف سنی برای درک متقابل خیلی تاثیر داره و آدما نمیتونن پا به پای هم بیان
    موفق باشید

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Dec 2020
    شماره عضویت
    45833
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم چی کار کنم

    سلام
    به خاطر اینکه همسر شما ایرانی نیست و مسلما خصوصیات و اخلاقشون با مردهای ایرانی متفاوته ، راهکارهایی که ما خانم های ایرانی به شما میدیم نتیجه نمیده . چون همه ما طبق خصوصیات مردهای ایرانی باهاشون رفتار می کنیم .
    به نظرم اول از همه باید دلیل سردی همسرتون رو نسبت به خودتون و زندگیتون بدونید . برای همین باید به طور کامل و مفصل با همسرتون صحبت کنید و علت رو ازشون بپرسید . تا اون جایی که من میدونم خارجی ها مثل ما ایرانی ها اهل تعارف نیستن و راحت حرفشونو میزنن . البته من تعجب میکنم که شما چرا تا الان این کار رو نکردین .
    شما گفتین که نمیدونین همسرتون شما رو دوست دارن یا نه . احتمال اینکه همسرتون به شما علاقه ای نداشته باشن خیلی کمه . چون در غیر اینصورت این همه سال نمیتونستن در کنار شما بمونن . چون همون طور که گفتم زندگی بدون عشق و علاقه فقط بین ایرانی ها احتمال داره دوام داشته باشه ، نه توی کشورهای دیگه . البته توی ایران هم زمان های قدیم این طور بود ، الان احتمالش خیلی کمه . اگه هم وجود داشته باشه منجر به خیانت میشه.
    درسته مدت زیادی از زندگیتون گذشته ولی بازم ناامید نباشید و سعی کنید مشکلتون رو حل کنید .
    به نظر من اول با همسرتون در مورد همه مشکلاتتون حرف بزنید و بعد تصمیم بگیرید .
    یه چیز دیگه اینکه به نظرم بیشتر تلاشتون رو بزارید برای حفظ زندگی الانتون ، نه تشکیل یه زندگی جدید با فردی که تازه باهاش آشنا شدین و آشنایی چندانی نسبت بهش ندارین . از کجا معلوم شاید قابل اعتماد نباشه و علاقه اش دروغین باشه . آخه ابراز علاقه آقایون خیلی وقتها جدی نیست و تشخیص اینکه راست میگن یا نه خیلی سخته . برعکس ما خانم ها همه احساساتمون واضح و روشنه .
    بلاخره الان شما یه خانواده 4 نفره هستین و نباید فقط به فکر خودتون باشین . شما در قبال بچه هاتون مسئولین و بیشتر باید مصلحت اونارو در نظربگیرین . البته به شما هم حق میدم ، واقعا سخته تحمل زندگی سرد و یکنواخت .
    ببخشید که پرحرفی کردم . خلاصه اینکه اگه نتونستین با صحبت به نتیجه برسین پیشنهاد میکنم حتما با یه مشاور خانواده مشورت کنید . البته به نظرم بهتره هم با یه مشاور اهل اونجا مشورت کنین و هم با یه مشاور ایرانی .
    من توی تهران یه مشاور خوب میشناسم که شمارشو براتون مینویسم اگه خواستین میتونین تلفنی یا آنلاین ازشون مشاوره بگیرین .
    انشالله که زودتر مشکلتون حل میشه .

    شماره تماس خانم دکتر لیلا جبلی : 02188881984 و یا 02191014996
    اگه نتونستین تماس بگیرین میتونین از طریق سایتشون اقدام کنین . https://drjebeli.com
    ویرایش توسط p.n : 12-07-2020 در ساعت 10:25 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

من، که، از، با،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد